سفره ات را جمع کن ای عشق!

ساخت وبلاگ
کبریای توبه را بشکن! پشیمانی بس است
از جواهرخانه ی خالی نگهبانی بس است

ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد! مسلمانی بس است

خلق دل سنگ اند و من آیینه با خود می برم
بشکنیدم دوستان! دشنام پنهانی بس است

یوسف از تعبیرخواب مصریان دلسرد شد،
هفتصد سال است می بارد! فراوانی بس است

نسل پشتِ نسل تنها امتحان پس می دهیم
دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است...

بر سر خوان تو تنها کفر نعمت می کنیم!
سفره ات را جمع کن ای عشق! مهمانی بس است!

فاضل_نظری

شعر و ادب- هوای تازه...
ما را در سایت شعر و ادب- هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : negarinaa بازدید : 265 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 9:11